زندگی شبیه شعریست
قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
.
.
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .
.
.
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
باران که می باردتو می آیی باران گل، باران نیلوفر باران مهر و ماه و آئینه باران شعر و شبنم وشبدر باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و آشتی لبری با ابر و آسمان جاری غم می گریزد، غصه میسوزد شب میگذارد، سایه می میرد تا عطر آهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو میگیرد از لحظه های تشنه ی بیدار تا روزهای بی تو بارانی غم میکشد ما را و می بینی دل می کشد ما را تو می دانی
هَـميشه بـآيد کَسـی باشدکـــہ مــَعنی سه نقطه ی انتهای
جملههایت را بفهمد بفهمد کـــہ درد داری بفهمد کـــہ دلت برای چيزهای کوچکش تنگ شده است بفهمد کـــہ دِلت برای قَدم زدن زيرِ باران... برای بوسیدنش... جملههایت را بفهمد بفهمد کـــہ درد داری بفهمد کـــہ دلت برای چيزهای کوچکش تنگ شده است بفهمد کـــہ دِلت برای قَدم زدن زيرِ باران... برای بوسیدنش... هميشه بايد کسی باشد هميشه.. هميشه بايد کسی باشد هميشه..
هَـميشه بـآيد کسـی باشد
تا بُغضهايت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآيد کسی باشد
کـــہ وقتي صدایت لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوت کردی، بفهمد...
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگيـر شدی بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردی برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتيآج داری
کـــہ زندگی درد دارد
هَـميشه بـآيد کَسـی باشدکـــہ مــَعنی سه نقطه ی انتهای
هَـميشه بـآيد کسـی باشد
تا بُغضهايت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآيد کسی باشد
کـــہ وقتي صدایت لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوت کردی، بفهمد...
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگيـر شدی بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردی برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتيآج داری
کـــہ زندگی درد دارد
برای يك آغوشِ گَرم تنگ شده است
صفحه قبل 1 صفحه بعد